برگرفته از مقاله استیو بلانک در مجله کسب و کار هاروارد
راهاندازی یک شرکت جدید چه در قالب استارت آپ، کسب وکار کوچک یا یک طرح نوآوری در شرکتی بزرگ همیشه دارای ریسک بالایی بوده است. بنابر اصول قدیمی، شما طرح کسب وکار خود را نوشته، به دنبال سرمایهگذار میروید، گروهی را تشکیل میدهید، محصول خود را معرفی کرده و فروش آن را با نهایت تلاش خود آغاز میکنید. حالا جایی در این رویه متوالی ناگهان با یک مانع مهلک و کشنده روبرو میشوید. شما تافته جدابافته نیستید: در تحقیقی که اخیراً مدرسه کسب و کار هاروارد، انجام داده مشخص شد که 75% از تمام استارت آپ ها شکست میخورند.
حال برای جلوگیری از ناکامی و کاهش ریسک روشی وجود دارد که با کمک آن میتوان فرآیند راهاندازی یک شرکت را مطمئنتر پیش برد. روشی که به آن استارت آپ ناب (lean startup) میگویند که تست را نسبت به برنامه ریزی دقیق، بازخورد مشتری را نسبت به شهود و اکتشافها و طراحی چندباره را نسبت به توسعه سنتی یکباره طرح ترجیح میدهد. با وجود اینکه این روش تنها چند سالی است که اجرا میشود، مضامین آن مانند کمینه محصول پذیرفتنی (MVP) و چرخش (pivot) سریع، در دنیای استارت آپی جایگاه خود را پیدا کردند و مؤسسات آموزش کسب و کار نیز این مفاهیم را در برنامههای درسی خود قرار دادند.
جنبش استارت آپ ناب هنوز کاملاً رواج نیافته است با این حال ردپایش را میتوان در جاهای مختلف حس کرد. از جهات مختلف وضعیت کنونی استارت آپ ناب مانند جنبش بیگ دیتا چند سال پیش است، اصطلاحی که هنوز به درستی شناخته نشده و شرکتها تازه شروع به برداشت مفاهیمش کردهاند. شرکتهای جدید در انواع مختلف در تلاشند تا فرصتهای موفقیتشان را با دنبال کردن اصول شکست سریع و درس گرفتن از این شکستها بالا ببرند. جالب است نه! شکست شکست تا پیروزی.
در این مقاله مروری کوتاه بر روی روشهای استارت آپ ناب و نحوه تکامل آنها خواهیم داشت. در مقالات دیگر اینوتولز توضیح خواهیم داد که به کار بردن این متد در کنار سایر متدها مانند تفکر طراحی، میتوان اثربخشی بالایی برای توسعه یک طرح نوآورانه یا کارآفرینی داشته باشد.
استدلال طرح کسب و کار بی عیب و نقص
بنابر دانستههای عمومی و سنتی اولین کاری که بنیانگذار باید انجام دهد آماده سازی طرح کسب و کار است، سندی آماری است که اندازه فرصت، مشکل پیش رو و راهکار پیشنهادی شرکت جدید را توصیف میکند. طرح کسب و کار نوعی تمرین تحقیقاتی نوشتاری پشت میز است که قبل از شروع ساخت محصول توسط کارآفرین آماده میشود. فرض بر این است که مهمترین ابهامات کسب و کار را قبل از اینکه سرمایهای جذب شود و ایدهای اجرا شود، دقیقاً شناسایی میکند و مورد هدف قرار میدهد.
پس از اینکه کارآفرین با طرح کسب و کار متقاعدکنندهاش، سرمایه کافی را از سرمایه گذاران دریافت کرد، شروع به تولید محصول میکند. توسعه دهندگان هزاران ساعت وقت میگذارند تا محصول آماده استفاده شود در حالیکه مشتری احتمالی بسیار کم خواهد بود. تنها پس از ساختن و عرضه محصول شرکت بازخورد حقیقی را از مشتری دریافت میکند و اکثر اوقات پس از چند ماه یا حتی چند سال توسعه، کارآفرینان متوجه میشوند که مشتریانشان به محصول آنها یا اکثر ویژگیهایش نیازی ندارند.
پس از دهها سال تماشای هزاران استارت آپ که متحمل این روند میشوند، حالا حداقل از سه موضوع مهم آگاه هستیم:
- طرح های کسب و کار پشت میزی به ندرت در اولین تماس با مشتریان موفق میشوند. همانطور که مایک تایسون بوکسور یکبار درباره استراتژیهای رقبایش در آماده شدن قبل از مسابقه گفت: همه در ذهنشان یک نقشه دارند تا وقتی که مشتی به دهانش کوبیده میشود.
- هیچکس به غیر از سرمایه گزاران شرکت به برنامههای پنج ساله برای پیش بینی ناشناختهها نیاز ندارد. این طرحها معمولاً خیالی هستند و اعتماد کردن به آنها فقط اتلاف وقت است.
- استارت آپ ها نسخههای کوچک شرکتهای بزرگ هستند. آنها با توجه به طرحهای بزرگ چیده نمیشوند. استارت آپ هایی موفق میشوند که بلافاصله از شکستی به سراغ شکست دیگر میروند، در حالیکه درس میگیرند، تکرار میکنند و ایدههای اولیه خود را با توجه به بازخورد مشتریانشان بهبود میبخشند. (برای اطلاع بیشتر در رابطه با این مورد به حلقه استارت آپ ناب در مقاله “استارت آپ ناب، تفکر طراحی و چابک” مراجعه کنید).
یکی از تفاوتهای مهم در این است که در حالت سنتی شرکتها یک مدل کسب و کاری را پیشبینی و بر حسب آن محاسابات مالی آن را انجام میدهند. اما در مدل ناب استارت آپ ها به دنبال یک مدل هستند. این تفاوت در قلب رویکرد استارت آپ ناب قرار دارد و معنی ناب بودن استارت آپ را شکل میدهد: سازمانی موقتی که در جستجو برای یک مدل قابل تکرار و با قابلیت توسعه و گسترش طراحی شده است.
روش ناب سه قاعده اصلی دارد:
اولاً، بجای اینکه ماهها مشغول برنامه ریزی و تحقیق باشد، کارآفرینان میپذیرند تنها چیزی که دارند چندین فرضیه برآورد نشده و اساساً حدسیات خوب است. پس بجای نوشتن یک طرح کسب و کار پیچیده فرضیاتشان را در یک چارچوب خلاصه میکنند. به این چارچوب بوم مدل کسب و کار می گویند. بوم مدل کسب و کار است که نشان میدهد یک شرکت چگونه برای خودش و مشتریانش ارزش تولید میکند.
دوما، استارت آپ های ناب از پشت میز بلند شده و برای توسعه از مشتری برای تست فرضیاتشان بهره میبرند. آنها از دفترشان خارج میشوند و بازخورد مصرف کنندگان، خریداران و شرکا را درباره عناصر کلی مدل کسب و کار خود از جمله ویژگیهای محصول، قیمتگذاری، کانالهای توزیع و استراتژیهای جذب مشتری را جویا میشوند. تاکید بر روی زیرکی و سرعت است. شرکتهای تازه تأسیس سریعاً کمینه محصول پذیرفتنی را تولید کرده و فوراً بازخورد مشتری را طلب میکنند (در اینجا مطالعه کتاب نوپای هفت روزه پیشنهاد میشود). سپس با استفاده از دادههای دریافتی مشتری به اصلاح فرضیات خود میپردازند و دوباره این چرخه را آغاز میکنند، تست پیشنهادات طراحی شده و ایجاد تغییرات و بهبودهای کوچک (تکرار) یا تغییرات سازنده بیشتر و بزرگتر (چرخش) در ایدههایی که نتیجه بخش نیستند، دستاوردهای استفاده از چرخه استارت آپ ناب است.
سوم، استارتاپ های ناب چیزی به نام توسعه چابک را انجام میدهند که از صنعت نرم افزار گرفته شده است. توسعه چابک همراستا با توسعه مشتری کار میکند. برخلاف چرخههای سالانه توسعه محصول سنتی که مشکلات مشتری و الزامات تولید را از قبل درنظر میگیرند، توسعه چابک زمان و منابع اتلاف شده را با توسعه مکرر و تدریجی محصول اتلاف منابع و هزینه را به حداقل میرساند. از طریق همین فرآیند استارت آپ ها، کمینه محصولات پذیرفتنی را برای تست تولید میکنند.
زمانیکه جرج هراد و لی ریدن شرکت فناوری Blue River را تأسیس کردند، دانشجویان در استنفورد قصد داشتند چمن زنهای رباتیک برای فضاهای بزرگ بسازند. پس از اینکه با بیش از 100 مشتری در عرض 10 هفته صحبت کردند متوجه شدند اولین مشتری هدفشان یعنی زمینهای گلف علاقه زیادی به پیشنهاد آنها ندارند. اما دوباره با کشاورزان صحبت کردند و متوجه تقاضای آنها برای از بین بردن علفهای هرز بدون استفاده از مواد شیمیایی شدند. تمرکز اول تولید آنها همین موضوع شد و در عرض 10 هفته شرکت Blue River یک نمونه را ساخت و آزمایش کرد. 9 ماه بعد استارت آپ آنها بیش از 3 میلیون دلار از سرمایه اولیهاش بدست آورد. گروه انتظار داشت که 9 ماه پس از اعلام این طرح محصولش را آماده برای عرضه به بازار کند.
در مقایسه با توسعه محصول سنتی که در آن هر مرحله به صورت خطی پیش میرود و چند ماهی ادامه دارد، توسعه چابک محصول را در چرخههای کوتاه مدت و مکرر میسازد. استارت آپ کمینه محصول پذیرفتنی تنها شامل ویژگیهای مهم را تولید کرده، بازخورد مشتریان را در اینباره جمع آوری میکند و سپس با کمینه محصول پذیرفتنی اصلاح شده کار خود را آغاز میکند. شکل زیر مدل ذهنی توسعه محصول در استارت آپ ناب را نمایش میدهد.
توسعه سریع و واکنشی
بر خلاف توسعه محصول سنتی، که در آن هر مرحله به ترتیب خطی رخ می دهد و ماه ها طول می کشد ، توسعه چابک باعث تولید محصولات در دوره های کوتاه و تکرارپذیر میشود. یک شرکت تازه تأسیس “کمینه محصول پذیرفتنی” را تولید می کند – که فقط شامل ویژگیهای حیاتی است – بازخورد مشتریان را از آن جمع میکند و سپس به بازنگری کمینه محصول پذیرفتنی میپردازد.
کاهش محبوبیت توسعه مخفیانه
روشهای ناب در حال تغییر کاربرد زبان استارت آپ برای توصیف کارشان هستند. در دوران آغاز انقلاب دات کام، استارت آپ ها اغلب در حالت نهفته عمل میکردند (برای اینکه رقبای بالقوهشان متوجه فرصت بازار نشوند)، نمونهها را تنها در طی آزمایشهای ثانویه و کاملاً هماهنگ نشان میدادند. روش کار استارت آپ ناب این مفاهیم را منسوخ کرد زیرا مشخص شد در بیشتر صنایع بازخورد مشتری مهمتر از پنهان کاری است و دریافت بازخورد مداوم بهتر از پردهبرداریهای غافلگیر کننده نتیجه میدهد.
زمانیکه به عنوان یک کارآفرین مشغول کار بودم این قاعده برایم ثابت شده بود (در آن زمان روی هشت استارت آپ فناوری نوین به عنوان مؤسس یا کارمند کار میکردم). وقتی یک دهه پیش مشغول آموزش شدم به فرمولی برای توسعه مشتری دست یافتم که قبلاً توصیف شده بود. در سال 2003، این فرآیند را در یکی از کلاسهای درسیام در موسسه تجارت دانشگاه کالیفرنیا در برکلی خلاصه میکردم.
در سال 2004 در استارت آپی با مدیریت اریک ریس و ویل هاروی سرمایهگذاری کردم و به عنوان یکی از شروط سرمایه گذاریام اصرار داشتم که آنها دوره آموزشی مرا ببینند. اریک خیلی زود متوجه شد که در توسعه آبشاری، توسعه سنتی صنعت فناوری و توسعه خطی محصول باید تکنیک تکرار چابک جایگزین شود. او به تشابهاتی میان اصول تازه مطرح شده و سیستم تولید تویوتا که به عنوان تولید ناب شناخته میشد، دست یافت. اریک ترکیبی از توسعه مشتری با فعالیتهای چابک را در سال 2012 به شکل استارتآاپ ناب معرفی کرد.
ابزارها برگرفته از چندین کتاب موفقیت آمیز بود. در سال 2003، کتاب چهار گام تا تجلی (The Four Steps to the Epiphany) را نوشتم و در آن توضیح دادم که استارت آپ ها نمونههای کوچک شرکتهای بزرگتر نیستند و با جزئیات، فرآیند توسعه مشتری را شرح دادم. در سال 2010، الکساندر اوستروالدر و پیگنور چارچوبی استاندارد را برای بوم مدل کسب و کار در کتاب خلق مدل کسب و کار در اختیار کارآفرینان قرار دادند. در سال 2011 اریک مروری بر استارت آپ ناب انجام داد و در سال 2012 من و باب دارف هر آنچه که درباره تکنیکهای ناب یادگرفته بودیم در یک کتابچه گام به گام به نام دستورالعمل موسسین استارتاپ (The Startup Owner’s Manual) منتشر کردیم.
روش مدل ناب اکنون در بیش از 25 دانشگاه و از طریق یک دوره آنلاین در Udacity.com تدریس میشود. علاوه بر این، تقریباً در تمامی شهرهای سراسر جهان، استارت آپ ویکند را پیدا میکنید که روش ناب را به طور همزمان به صدها کارآفرین آیندهنگر معرفی میکنند. در چنین گردهماییهایی، تعداد زیادی از تیمهای نوپا میتوانند در عرض چند ساعت انبوهی از ایدههای بالقوه را فرابگیرند. اگرچه برای افرادی که تا بحال با این ایدهها روبرو نشدهاند باورنکردنی به نظر میرسد، در این رویدادها برخی از کسب و کارها برای مثال یک عصر جمعه شکل میگیرند و تا بعد از ظهر یکشنبه به درآمد واقعی میرسند.
ساخت یک اقتصاد مبتنی بر نوآوری و کارآفرینی
گرچه برخی ادعا میکنند که فرآیند ناب میتواند استارت آپ ها را موفقیت آمیزتر کند، به باور من این تصور زیادی بلندپروازانه است. موفقیت بر اساس عوامل زیادی پیشبینی میشود و نمیتوان تضمین کرد که استفاده از یک روش باعث موفقیت خواهد شد. اما بر طبق مشاهدات من در صدها استارت آپ، در برنامههایی که اصول ناب تدریس میشود و در شرکتهای بزرگی که این اصول به کار میرود، میتوان یک ادعای مهمتر کرد: استفاده از روشهای ناب در رابطه با یک استارت آپ باعث شکستهای کمتر در مقایسه با کاربرد روشهای سنتی میشود.
نرخ شکست کمتر میتواند پیامدهای اقتصادی مهمی را بدنبال داشته باشد. امروزه فشار تحولات، جهانی شدن و بسیاری از عوامل دیگر بر کشورها اثرگذار است. صنایع پیشرفته و دیجیتال به سرعت در حال حذف مشاغل هستند و بسیاری از آنها هرگز برنمیگردند. رشد کاریابی در قرن بیست و یکم باید از شرکتهای جدید ایجاد شود بنابراین همه ما خواستار تقویت محیطی هستیم که به موفقیت این شرکتها و در نتیجه استخدام کارگران بیشتر کمک کند. شکلگیری اقتصاد نوآوری به کمک گسترش سریع استارت آپ ها،هیچوقت بیشتر از امروز ضروری نبوده است.
در گذشته رشد و شکست تعداد استارت آپ ها محدود به پنج عامل دیگر علاوه بر نرخ شکست بوده است:
- هزینه جذب مشتری اول و حتی هزینههای بیشتر عرضه محصول نادرست
- چرخههای طولانی توسعه فناوری
- تعداد افراد محدود با میل به ریسک در سرمایه گذاری و کار در استارت آپ
- ساختار صنعت سرمایهگذاری پرخطر که در آن تعداد کمی از شرکتها باید مقادیر زیادی را در استارت آپ ها سرمایه گذاری میکردند تا شانس خود را برای سود بیشتر افزایش دهند
- ارتباط تخصص واقعی در نحوه ساخت استارت آپ ها و وجود یا عدم وجود مراکز فعالیت کارآفرینی و اکوسیستم کارآفرینی.
رویکرد ناب محدودیت را با کمک به شرکتهای جدید در عرضه محصولاتی مورد نیاز مشتریان از طریق روشهای ارزانتر و سریعتر نسبت به روشهای سنتی و همینطور کم خطرکردن استارت آپ ها، کاهش میدهند. زمانی این روش بوجود آمد که سایر گرایشات فناوری و تجاری در حال شکستن مرزهای تشکیل استارت آپ بود. ترکیب تمامی این عوامل نمای کلی کارآفرینی را تغییر میدهد.
امروزه نرم افزارهای منبع باز مانند GitHub و خدمات ابری مثل خدمات وب آمازون هزینه توسعه نرم افزار را از میلیونها دلار به هزاران دلار کاهش دادهاند. استارتاپ های سخت افزاری دیگر نیازی به ساخت کارخانههای خودشان را ندارند زیرا تولیدکنندگان آن سوی آبها به سادگی در دسترس هستند. به علاوه زیاد میبینیم که شرکتهای فناوری نوپا در حال استفاده از روش استارت آپ ناب برای عرضه محصولات نرم افزاری هستند که از طریق وب یا سخت افزار ساخت چین ظرف چند هفته عرضه میشود. برای مثال Roominate را درنظر بگیرید، استارتاپی که طراحی شده تا اعتماد به نفس و علاقه دختران به علم، فناوری، مهندسی و ریاضی را بالا ببرد. پس از اتمام مراحل آزمایش و تکرار طرح، تولیدکنندگان طرح نهایی خود را به تولیدکنندهای در چین تحویل دادند. سه هفته بعد اولین محصولاتشان از راه رسید.
فعالیتهای استارت آپ ناب فقط برای شرکتهای نوپا نیست
شرکتهای بزرگی مانند GE و Intuit نیز شروع به اجرای آنها کردهاند.
گرایش مهم دیگر مرکزیت زدایی از دسترسی به امور مالی است. سرمایه گذاری خطرپذیر قبلاً مرکز شرکتهای رسمی بود که در نزدیکی دره سلیکون، بوستون و نیویورک قرار داشتند. در فضای کارآفرینی عصر حاضر، فرشتگان کسب و کار کوچکتر از سرمایههای سنتی چند میلیون دلاری میتوانند سرمایه گذاریهای اولیه را انجام دهند. در سرتاسر جهان صدها شتابدهنده مانند Y Combinator و TechStars شروع به سرمایه گذاریهای کوچک و سریع کردهاند. و سایتهای جمع سپاری مانند kickstarter روش دیگری را برای تأمین مالی استارت آپ ها در پیش گرفتهاند.
قبل از اینترنت، مؤسسات شرکتهای نو تا جایی که میتوانستند با سرمایه گذاران یا کارآفرینان با تجربه، رودر رو صحبت میکردند تا از توصیههای آنها استفاده کنند. امروزه بزرگترین چالش استفاده از انبوه توصیهها و پیشنهادات استارتاپی است. مفاهیم ناب چارچوبی را ایجاد کرده که کمک میکند خوب را از بد تشخیص دهید.
تکنیکهای استارت آپ ناب در ابتدا برای ایجاد شرکتهای فناوری با رشد سریع طراحی شد. اما به نظر من این مفاهیم برای ساخت شرکتهای کوچک نیز که عضوی از اقتصاد کلان هستند، مفیدند. اگر سرتاسر دنیای کسب وکارهای کوچک آنها را بپذیرد، به نظر من شاهد رشد و کارآیی زیادی خواهیم بود و این موضوع تأثیر مستقیم و مشخصی بر روی GDP و کاریابی دارد. برنامههای MBA در حال استفاده از این تکنیکها هستند. سالهاست که به دانشجویان خود روشهای شرکتهای بزرگ را آموزش میدهند مانند روشهای حسابداری برای اندازه گیری سود و جریان نقدینگی و تئوریهای سازمانی درباره مدیریت استارتاپ ها. با این حال استارتاپ ها بازهم با مسائل متفاوتی روبرو هستند. مؤسسات آموزش کسب و کار به این نتیجه رسیدهاند که استارتاپ به ابزارهای مدیریت خاص خود نیاز دارند.
مؤسسات آموزش کسب وکار تمایز میان اجرای مدیریت و جستجوی برای مدل کسب و کار را پذیرفتهاند، آنها در حال رها کردن طرح کسب و کار به عنوان الگوی آموزش کارآفرینی هستند. و رقابتهای طرح کسب و کاری که همیشه بخشی از تجربه MBA در طی دهه گذشته بوده است حالا با رقابتهای مدل کسب و کار جایگزین شده است. استنفورد، هاروارد، برکلی و کلمبیا در این زمینه پیشرو هستند و جریان استارت آپ ناب را میپذیرند.
موسسان استارتاپ های ناب با یک طرح کسب و کار شروع نمیکنند، آنها با جستجو برای مدل کسب و کار شروع میکنند. تنها کمی پس از چند آزمایش و دریافت بازخورد مدلی را میسازند که تمرکزش بر روی اجراست.
مهم ترین تفاوت های استارت آپ ناب را مدل سنتی در شکل زیر مشاهده میکنید.
یک استراتژی جدید برای شرکتهای قرن 21
کاملاً مشخص شده است که استارت آپ ناب فقط برای سرمایه گذاری شرکتهای نوپای فناوری نیست.
شرکتها در طی 20 سال گذشته کارایی خود را از طریق کاهش هزینهها افزایش دادند. اما فقط تمرکز بر روی توسعه مدلهای کسب و کار موجود دیگر کافی نیست. تقریباً هر شرکت بزرگی میداند که باید با تهدیدهای خارجی روبه رشد در اثر نوآوریهای مداوم روبرو شود. برای اطمینان از بقا و رشد، شرکتها باید به ساختن مدلهای کسب و کار جدید ادامه دهند. این چالش به ساختارها و مهارتهای سازمانی جدید نیاز دارد.
در طی سالها، کارشناسان مدیریتی مثل کلایتون کریستنسن، ریتا مکگرات، ویجای گاوینداراجان، هنری چسبراگ، ایان مک میلان، الکساندر اوستروالدر و اریک وان هیپل تفکر مربوط به اینکه چطور شرکتهای بزرگ میتوانند فرآیندهای نوآوری خود را توسعه دهند، چندین مرحله به جلو بردهاند. در طی سه سال گذشته ما دیدیم که بسیاری از شرکتهای بزرگ مثل جنرال الکتریک، Qualcomm و Intuit شروع به اجرای استارت آپ ناب کردند.
برای مثال بخش ذخیره انرژی GE در حال استفاده از روشی برای تغییر نوآوری خود است. در سال 2010، Prescott Logan مدیر ارشد این شعبه، متوجه شد که باتری جدید تولیدشده در این واحد پتانسیل تحول را دارد. لوگان از تکنیکهای ناب استفاده کرد. او به دنبال مدل کسب و کار گشت و درگیر شناخت مشتری شد. به همراه تیمش با هزاران مشتری احتمالی در سرتاسر جهان رودر رو دیدار کرد تا بازار جدید احتمالی و مصرف کنندگان را شناسایی کند. درخواستی برای فروش وجود نداشت: اعضای گروه اسلایدهای پاورپوینت خود را کنار گذاشتند و به مشکلات مشتریان در رابطه به وضعیت کنونی باتریها گوش دادند. آنها تلاش کردند تا متوجه شوند که مشتریان چگونه باتری صنعتی تهیه میکنند، چطور استفاده میکنند و شرایط کار را چگونه یاد میگیرند. با این بازخورد، تغییر بزرگی در تمرکز بر روی مشتریان بوجود آمد. آنها یکی از بخشهای تمرکز اولیه خود که دیتا سنترها بودند را حذف و بخش جدید خدمات عمومی شهری را کشف کردند. علاوه بر آن، بخش مشتری خارجی در حوزه مخابرات را به خدمات دهندگان تلفن همراه در کشورهای در حال توسعه با شبکههای الکتریکی غیرقابل اعتماد محدود کردند. در نهایت GE تقریباً 100 میلیون دلار برای ساخت تجهیزات تولید باتری در سطح جهانی در نیویورک سرمایه گذاری کرد و در سال 2012 مرکز تولید بازگشایی شد. بنابر گزارشات منتشر شده، تقاضا برای باتریهای جدید آنقدر زیاد است که GE فهرست انتظار برای سفارشات ایجاد کرده است.
صد سال اول آموزش مدیریت بر روی استراتژیهای ساخت و ابزارهایی که اجرا کارایی کسب و کارهای موجود را بالا میبردند، تمرکز داشت. امروزه ما ابزارهای اولیه برای جستجوی مدلهای کسب و کار جدید را علاوه بر سرمایه گذاریهای استارتاپی در اختیار داریم. همچنین زمان آن رسیده که به شرکتهای موجود در رویارویی با مشکلاتشان کمک کنیم. در قرن 21 فشارهای تحول و اختلالات باعث میشود که تمام افراد فعال در تمامی سازمانها از جمله استارتاپ، شرکتهای کوچک، شرکتهای سهامی و دولت فشار تغییرات سریع را احساس کنند. رویکرد استارت آپ ناب به آنها در گذراندن این مقطع، نوآوری جدید و تغییر کسب و کارهایشان کمک خواهد کرد.
مشکلات استارت آپ ناب چیست؟
با این حال تحقیقات دیگری نشان داده که برخی جوانب روش استارت آپ ناب میتواند مضر باشد. در یک مقاله جدید گروهی از محققان کارآفرینی دو مسئله مهم را در این رویکرد شناسایی کردند:
- استارت آپ های ناب شما را به سمت خروج از دفتر کارتان و حرف زدن با مشتریان در اسرع وقت تشویق میکنند. اما طبق گفته استیو جابز: این وظیفه مشتری نیست که بداند چه
میخواهد. تمرکز بر روی دریافت بازخورد سریع مشتریان نسبت به کمینه محصول پذیرفتنی استارتاپ ها را مستعد توسعه افزودنی و تمرکز بر روی خواستههای کنونی مشتری خواهد کرد در عوض اینکه سعی کنند آینده را ببیند. بعلاوه تحقیقات زیادی مانند تحقیقی که کلی کریستنسن درباره نوآوری مخل (disruptive innovation) انجام داده نشان میدهد نوآوری اغلب در ابتدای کار مورد علاقه مشتری نیست. جستجو برای کسب اعتبار از مشتریان اولیه در صوتی که ایدههای جدید داشته باشید سختتر خواهد بود.
- این مشکل با بوم مدل کسب و کار ترکیب شده است. در حالیکه سؤالات بوم، سؤالات خوبی است باید بدانید مشتریان شما چه کسانی هستند، سؤال مهم پرسیده نمیشود: فرضیهتان درباره جهان بر اساس دانش و باورهایتان چیست؟ پر کردن 9 قسمت بوم در عوض تمرکز بر روی وضعیت استارتاپ و در نهایت فرآیند، روابط میان تأمینکننده و مصرفکننده را گسترش میدهد، مثل پیش رفتن بدون نقشه در مسیری است که به روش استارت آپ ناب میرسد. همچنین عناصر بوم کسب و کار باعث مبهم شدن بینشهای واقعی است که ایدهتان را خاص میکند. برای مثال نمونههای بوم تکمیل شده در LinkedIn را ببینید تا بفهمید که چطور هیچکدام از آنها بینش مشخصی درباره شبکهسازی و موفقیت شرکت ندارد. برای ساخت تئوریتان درباره اینکه چرا استارتاپ شما خاص است، باید به روش علمی بازگردید. با مشاهده جهان آغاز کنید و از مشاهدات خود برای ساخت نظریه درباره اینکه چطور از طریق استارتاپ خود میتوانید دنیا را تغییر دهید، استفاده کنید.
بر این اساس چطور میتوان جوانب خوب استارت آپ ناب را بدون نگاهی انداختن به جوانب بد آن درنظر گرفت؟ جاشوا گانس، آرین اسکات و اسکات استرن از تحقیق درباره استراتژی شرکت به سمت یک روش کارآمد بهتر برای آزمودن استارتاپ روی آوردند. آنها روشی را پیشنهاد میدهند که با یک استراتژی – نظریه درباره چطور شرکت برنده میشود – آغاز میشود و بر اساس انتخابهای موسسان آن، آزمایشهای مناسب را پیشنهاد میدهد. بدین ترتیب قدرت دوباره در دست موسسان است تا در دست مشتریان، این روش پتانسیل این را دارد که گام بعدی تکامل ناب باشد.
با توجه به این ابزارها و شواهد، ما میتوانیم به مردم آموزش دهیم استارتاپ های موفقیت آمیز و مبتنی بر شواهد را بسازند. استارتاپ هایی که فقط بر اساس جمع آوری مدارک مانند روش استارت آپ ناب نیستند بلکه به جدیدترین شواهد علمی درباره موفق شدن کارآفرینان نیز توجه دارند.
Carroll ender identity is determined predominantly by the cavernous tissue. buy viagra online Additional physical and psychological adjustment.